گریز

اخیرا موزیک ویدئو جدیدی از آلبوم فریاد از نوید و امید پخش شده که ترانه گریز ابی رو همراه با خودش بازخوانی و رمیکس کردن که اتفاقا کار قشنگ و جالبی هم از آب دراومده:

به تو از تو مینویسم ، به تو ای همیشه در یاد
ای همیشه از تو زنده ، لحظه های رفته برباد
وقتیکه بن بست غربت ، سایه سار قفسم بود
زیر رگبار مصیبت ، بی کسی تنها کس ام بود
وقتی از آزار پاییز ، برگ و باغ هم گریه میکرد
قاصد چشم تو آمد ، مژده روییدن آورد
به تو نامه مینویسم ، ای عزیز رفته از دست
ای که خوشبختی پس از تو ، گم شد و به قصه پیوست
ای همیشگی ترین عشق ، در حضور حضرت تو
ای که می سوزم سراپا ، تا ابد در حسرت تو
به تو نامه مینویسم ، نامه ای نوشته بر باد
که به اسمت چو رسیدم ، قلمم به گریه افتاد
ای تو یارم ، روزگارم ، گفتنی ها با تو دارم
ای تو یارم ، از گذشته یادگارم
در گریز ناگزیرم ، گریه شد معنای لبخند
ما گذشتیم و شکستیم ، پشت سر پلهای پیوند
در عبور از مسلخ تن ، عشق ما از ما فنا بود
باید از هم میگذشتیم ، برتر از ما عشق ما بود

ترانه سرا: اردلان سرافراز
خواننده: نوید امید ابی
[دانلود با کیفیت بالا]
[دانلود اجرای قدیمی ترانه با صدای ابی]

[audio:http://parsaspace.com/mehrdad/music/Navid%20%26%20Omid%20Ft.%20Ebi%20-%20Goriz.lite.mp3]

منتشر شده در
دسته‌بندی شده در عمومی

سنگ صبور

امروز به سرم زد یه دسته باز کنم برای آهنگهای مورد علاقه ام! با سنگ صبور کاری از محسن چاوشی شروع می کنم: (اگرچه تمام کارهای چاوشی برام دلنشین و زیباست.)

رفیق من سنگ صبور غمهام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیچکی نمی دونه چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم
مجنونم و دلزده از لیلیا
خیلی دلم گرفته از خیلیا
نمونده از جوونیام نشونی
پیر شدم، پیر تو ای جوونی
تنهای بی سنگ صبور
خونه ی سرد و سوت و کور
توی شبات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست
اگرچه هیچ کس نیومد
سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش
طاقت بیار و مرد باش.

اگر بیای، همون جوری که بودی
کم میارن حسودا از حسودی
صدای سازم همه جا پر شده
هرکی شنیده از خودش بیخوده
اما خودم پر شدم از گلایه
هیچی ازم نمونده جز یه سایه
سایه ای که خالی از عشق و امید
همیشه محتاج به نور خورشید

ترانه سرا: امیر ارجینی
خواننده: محسن چاوشی
[دانلود با کیفیت بالا]

[audio:http://parsaspace.com/mehrdad/music/Sang%20e%20Saboor.lite.mp3]

منتشر شده در
دسته‌بندی شده در عمومی

آملستان

پیرو صحبت های قبلی امروز رفتم آمل! یه خونه باحال با دو نفر دیگه از بچه های کرجی گرفتیم و کلی ذوق کردیم! تو راه هم انواع و اقسام تصادفات هیجان انگیز، از تصادف بی ام و 318 با سرعت زیاد به دیوار تونل گرفته تا چپ کردن وانت نیسان با بارش رو مشاهده کردیم!
تقریبا از هفته آینده اونجا هستم و دیگه دسترسی به اینترنت ام محدود میشه. البته یه کافی نت سر کوچه مون هست که امیدوارم کافی نت تر و تمیزی باشه
خلاصه اینکه پیش به سوی زندگی مجردی 😉

این سیستم imified رو الان تست کردم خیلی جالب بود، راحت میشه به وردپرس مطالب فارسی ارسال کرد. همینطور reminders و todos و notes هم داره که در نوع خودش جالبه، نیاز به ثبت نام هم نداره! تنها با اضافه کردن آی دی imified به لیست مسنجر، شما ثبت نام رو انجام دادید و صاحب یک حساب کاربری در imified.com شده اید. توضیحات بیشتر از قلم جناب مزیدی

منتشر شده در
دسته‌بندی شده در عمومی

پیج رنک 4 ؟!

به به Page Rank آدرس جدید هم شد چهار!

Page Rank

خوشحالم که در طول 175 روز رتبه دامنه جدید پاپیون از صفر به چهار رسید. به نظرم مهمترین عاملی که تو افزایش رتبه تأثیر داشته تا الان 12907 باری بوده که پاپیون در نتایج جستجوی گوگل قرار داشته.
در هر صورت دست گوگل درد نکنه خوشمان آمد. 😀

منتشر شده در
دسته‌بندی شده در عمومی

گوجه کیلویی چند ؟!

رئیس جمهور محمود احمدی نژاد پشت صحن علنی مجلس خطاب به هفتاد میلیون جمعیت: از جای گرون گوجه نخرین بیاین محله ما گوجه میدن کیلویی 1200 تومن !!!
فکر می کنید از این قشنگتر هم میشه یه ملت رو مسخره کرد ؟
البته که منظور رئیس جمهور محترم از کنترل نرخ تورم فقط تو محله خودشون بوده شما جدی نگیرید.

منتشر شده در
دسته‌بندی شده در عمومی

یک روز سخت

میخوام یه ذره از این اپیزودها بنویسم ببینم چه مزه ایه!

– اپیزود اول – یه روز سرد ولی آفتابی پاییزی تو خیابون
من: آقا ببخشید حوزه نظام وظیفه کجاست ؟
سرباز عبوری: برو میدون آزادگان ماشینهای شهرک اوج سوار شو بگو نظام وظیفه میخوام برم.
من: مرسی.

– اپیزود دوم – داخل حوزه نظام وظیفه
من: سلام جناب خسته نباشید، نامه از دانشگاه آوردم برای گرفتن تأییدیه
ستوان مسئول: متولد چه سالی هستی ؟
من: 65
ستوان مسئول: پیش دانشگاهیت مال چه سالیه ؟
من: 83
ستوان مسئول: برو غیبت داری نمیدیم!
من: یعنی چی ؟ همه دوستانم گرفتن حالا که نوبت من شد نمیدین ؟
ستوان مسئول: برو اطاق بغلی پیش سرهنگ.

من: سلام خسته نباشید، تأییدیه برای ثبت نام دانشگاه اومدم بگیرم گفتن بیم پیش شما:
سرهنگ مسئول: نامه تو ببینم ؟
من: بفرمایید:
سرهنگ مسئول: (امضاء پشت نامه) در صورت داشتن شرایط اقدامات مربوط انجام شود.
سرهنگ مسئول: برو اونور!
من: خیلی ممنون

– اپیزود سوم – بحث با ستوان مسئول
من: ببخشید جناب ؟
ستوان مسئول: آقا غیبت داری نمیشه برو
من: امکان نداره من هرکیو دیدم اومده نامه گرفته شما اشتباه می کنید …
ستوان مسئول: آقا پیش دانشگاهیت مال سال 83 هست متولد 65 هستی باید پارسال اعزام می شدی برو …
من: (استفاده از حربه زبان و انگولک احساسات ستوان)

ستوان مسئول: بیا بریم پیش سرهنگ ببینم
ستوان مسئول: آقا اینو ما چه کار کنیم ؟
سرهنگ مسئول: گفتم که اگه شرایط رو داره بهش بدین و اگر نه به سلامت!
من: جناب سرهنگ من یه چیزی دیدم که اومدم پیش شما، همه دوستان من که همکلاسی بودیم الان نامه گرفتن و ثبت نام کردن اگه غیبت داشتم که مرض نداشتم بیام اینجا …
(جر و بحث ادامه دارد …)

سرهنگ مسئول: (در حال بازبینی بخشنامه های مربوط)
سرهنگ مسئول: درخواست ایشان با بخشنامه شماره فلان مطابقت دارد لطفا اقدامات لازم انجام شود.
سرهنگ مسئول: برو اونور!

من: جناب ستوان این نامه خدمت شما، گفتن مطابقت داره
ستوان مسئول: صبر کن سرم خلوت بشه باید خودم برم بخشنامه رو ببینم!
من: چشم.

ستوان مسئول: بیا ببینم …
ستوان مسئول + سرهنگ مسئول: (در حال بازبینی بخشنامه و پچ پچ در گوش هم)
ستوان مسئول: بیا ببینم!
ستوان مسئول: (در حال نوشتن نامه تآییدیه و مهر و امضاء)
ستوان مسئول: بیا بگیر برو دیگه اینورا پیدات نشه و اگر نه میگیرن میبرنت سربازی …
من: آقا خیلی ممنون خیلی لطف کردی خدا خیرت بده …..

– اپیزود چهارم – جلوی در حوزه نظام وظیفه
من: آزادگان ؟
تاکسی با حال: بیا بالا
من: سمت طالقانی هم میرین ؟
تاکسی با حال: آره
تاکسی با حال: کجا می خوای بری ؟
من: حصارک
تاکسی با حال: 500 بریم تا حصارک ؟
من: بریم

در حین مسیر من از فرط خوشحالی سر ذوق آمده و برای اولین بار در عمرم سر صحبت را با راننده تاکسی جوان باز می کنم.
(صحبت ها گرم می گیرد)
در همین حال راننده تاکسی با حال و جوان 100 تومن بقیه کرایه را باز می گرداند.

من: نه آقا باشه ؟
تاکسی با حال: نه خواهش می کنم دیگه دانشجویی باهات حساب می کنم بالاخره خودمم دانشجوام!
من: دمت گرم.
و بدین ترتیب تاکسی با حال مرا تا سر کوچه با 400 تومن می رساند.
این بود ماجرای اپیزود بازی های من. داستان مربوط به شماره دو در پست قبلی
میگن با دست پر از اینجور جاها بیرون اومدن مثل رد شدن از پل سراطه! آره ؟

منتشر شده در
دسته‌بندی شده در عمومی