از 12-13 سالگی در آرزوی داشتن یه کامپیوتر بودم! ولی خب کمی دیر یعنی در 17 سالگی به آرزوم رسیدم. بماند که از کجا با وبلاگ آشنا شدم و چطوری علاقه مند شدم که یه وبلاگ داشته باشم.وبلاگ نویسی رو در تاریخ 1382 / 5 / 25 از مهرداد بلاگر در پرشین بلاگ شروع کردم! بیشتر دلم میخواست اخبار کامپیوتر و کلا مطالب کامپیوتری بنویسم ولی چون هنوز چیزی از کامپیوتر بلد نبودم اکثر مطالبم رو از سایتهای کامپیوتری کپی پیست می کردم و اخبار کامپیوتری رو چون خیلی شبیه منبعش نباشه می خوندم و خودم یه خلاصه ای ازش می نوشتم.
اون موقعها به ظاهر وبلاگم خیلی بیشتر اهمیت می دادم؛ تا اونجایی که اکثر قالبهای پرشین بلاگ رو روی وبلاگم امتحان می کردم؛ ولی بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که قالبهای پرشین بلاگ به درد من نمی خوره و برای انتخاب قالب جدید دست به دامن Irantemp شدم!
با گذاشتن کدهای مختلف HTML (که از وبلاگ سفر به اعماق اینترنت بر میداشتم) هم خیلی حال می کردم! از اینکه یه نوشته از اینور به اونور بره یا موقع ورود به وبلاگ پیام خوشامد گویی ظاهر بشه یا دور ماوس بازدید کننده ساعت و نوشته های مختلف حرکت کنه … (گذاشتن این کدها هم برام خیلی سخت بود چون هنوز با frontpage آشنا نبودم و برای امتحان کدها مجبور بودم کدها رو در ویرایش قالب بزارم و ذخیره کنم و نتیجه رو ببینم و این خودش باعث مصرف بیش از حد کارت اینترنت میشد، یادش بخیر کارت 5 ساعته اینترنت اون موقع 3 تومن بود)به همین ترتیب مدتی رو در پرشین بلاگ موندم و در تاریخ 1382 / 9 / 30 به بلاگ اسکای کوچ کردم؛ و اولین مطلب رو در همین تاریخ در بلاگ اسکای پست کردم. متاسفانه در بلاگ اسکای هم همه مطالبم کپی پیست بود ولی خوشبختانه هیچ کدوم از بازدیدکننده ها اگر هم می فهمیدن به روم نمی اوردن (دمشون گرم).
در بلاگ اسکای دیگه از اون کدهای هچل هفت HTML استفاده نکردم و سعی کردم که ظاهر وبلاگ یه ذره سنگین تر باشه! که فکر کنم همین خودش باعث شد دوستان خوبی هم اونجا پیدا کنم مثل سکوت مرگ که البته الان دیگه دات کام شده.
متاسفانه اون موقع که من در بلاگ اسکای بودم مصادف بود با خرابی های متعدد سرور و اکثرا موقع باز کردن وبلاگ های این سرویس پیغام در دست احداث ظاهر می شد! که همین دلیل باعث شد من دوباره به پرشین بلاگ برگردم.
در پرشین بلاگ کارم رو ادامه دادم تا اینکه بلاگ اسکای درست شد من دوباره برگشتم اونجا ولی نتونستم دیگه وبلاگ رو زیاد اپدیت کنم و با غم و اندوه فراوان در زمستان 82 (تاریخ دقیق رو ندارم) مجبور شدم به علت شرکت در کنکور وبلاگ نویسی رو رها کنم؛ البته اون موقع که وبلاگ رو رها کرده بودم هم اونطور که باید و شاید درس نمی خوندم و همون موقع بود که من علائم اعتیاد به اینترنت رو در خودم دیدم!
با درست کردن گروه پاپیون در یاهو که اسمش هم پیشنهاد صاحب گروه جرقه بود تونستم بازم بهانه ای برای وصل شدن به اینترنت پیدا کنم.
بعد از کنکور یعنی در تابستان 83 دوباره رفتم سراغ وبلاگ و گروه رو تقریبا دیگه رها کرده بودم تا اونجایی که هر روز به گروه من ایمیلهای ویروسی ارسال می شد. (الان اسم گروه پاپیون رو به پرشین 6600 تغییر دادم)
بالاخره وبلاگ پاپیون رو در پرشین بلاگ درست کردم ولی دیگه این دفعه اکثر مطالب رو خودم می نوشتم و مطالب کپی رو با ذکر منبع پست می کردم. به این دلیل هم رفتم پرشین بلاگ چون بلاگ اسکای دیگه یوزر جدید ثبت نام نمی کرد و امکان تغییر نام وبلاگ هم در این سیستم نبود. خلاصه قالب پاپیون رو هم از Irantemp گرفتم و دو سه ماهی به هر زوری بود وبلاگم رو به روز نگه داشتم؛ تا اینکه با صفر و یک آشنا شدم، که اون موقع در بلاگر بود ولی الان دات کام شده.
منی که از همون ابتدا دوست داشتم وبلاگم در بلاگر باشه ولی به علت ادیتور ضعیفش ازش استفاده نکرده بودم با دیدن قالب صفرویک تصمیم گرفتم که دیگه برم اونجا! طی مکاتباتی با امید عزیز (صاحب صفرویک) ازش اجازه گرفتم که از قالبش استفاده کنم و اونم این اجازه رو به من داد و من که کنکور رو داده بودم و بیکار، کار کردن روی این وبلاگ رو شروع کردم.
در این مدت سوالات و اشکالات زیادی هم برام پیش می اومد که همه رو با ایمیل از امید می پرسیدم و اونم خوب و کامل جواب سوالای منو می داد. (ازش ممنونم)
سرتونو درد نیارم خلاصه این شد که من به اینجا رسیدم، و قصد هم ندارم که ترکش کنم.
وقتی که نتایج کنکور اعلام شد دیدم فقط انتخاب هفتم که اونم کاردانی عمران درود بود قبول شدم و منی که یک سال دیگه هم واسه کنکور فرست داشتم ظاهرا باید می نشستم و دوباره درس خوندن رو شروع می کردم در حالی که به شدت از درسام مخصوصا دیفرانسیل نفرت داشتم!؛ اما خوشبختانه باز هم لطف خدا شامل حال من شد و با داشگاه مجازی علم و صنعت آشنا شدم و با اینکه روزای آخر و اونم به اصرار پدر و مادرم، ثبت نام کردم و اصلا امیدی هم به قبولی نداشتم، قبول شدم و از شر کنکور خلاص شدم. (خدا رو شکر)
چند روز پیش سری به لینکهای وبلاگم تو بلاگ اسکای زدم و از اینکه هنوز بعضی هاشون مثل شکوفه دارن می نویسن خوشحال شدم و براشون کامنت گذاشتم. هر دختر ایرونی یک شکوفه سیب هم هنوز لینک وبلاگ قبلی من تو وبلاگش هست ولی نمیدونم چرا چند وقتیه دیگه نمینویسه!
در آخر هم پیشنهاد می کنم سری به وبلاگ عاشقانه های نرگس بزنید و مطالبش مخصوصا داستان 21 قسمتی عشقش رو بخونید چون واقعا زیباست و استادانه نگارش شده.
شاد، پیروز و سربلند باشید.
مهرداد رجبی
1383 / 10 / 27
——————————–
About me از این بهتر دیده بودید؟ :d